سفارش تبلیغ
صبا ویژن
رسول خدا فرمود : «هان ! شما را از دشمن ترینِ آفریدگانْ نزد خداوند متعال، باخبر سازم ؟». گفتند : «آری، ای رسول خدا !» .فرمود: «کسانی که با زنان همسایگانِ خویش، زنا می کنند». [جامع الأحادیث]
 
سه شنبه 102 مرداد 3 , ساعت 2:6 صبح

شب دهم محرم بنام کیست؟ / امشب شب چندم محرم است ؟ / نام گذاری شب های محرم، علت نامگذاری روزهای محرم |/ شب دهم محرم متعلق به کیست؟ / شب دهم محرم، شب کیست؟/ وقایع شب و روز دهم محرم الحرام سال 61 هجری قمری

شهادت امام حسین(ع)

بعد از این که همه یاران امام (ع) به شهادت رسیدند، امام حسین(علیه السلام) که یکه و تنها مانده بود، نگاهی به اجساد مطهر شهدا کرده و آنها را صدا می‌کرد. امام (ع) در نوبت‌هایی با اهل‌بیت، وداع کردند که هر کدام جانسوزتر از دیگری بود؛ سپس امام (ع به سراغ لشگر دشمن آمده و بار دیگر برای اتمام حجّت خود را معرّفی کردند و از لشگر ظلم در مورد خود گواهی گرفتند که همه او را می‌شناسند.
امام در جنگ تن‌به‌تن با شجاعتی وصف‌ناپذیر یک‌یک آن‌ها را به درک واصل کردند تا این که در اثر تشنگی و خستگی زیاد ایستادند تا کمی استراحت کنند. ظالمی با سنگ سر ایشان را زخمی کرد و وقتی ایشان برای پاک‌کردن خون سرشان پیراهن را بالا آوردند، ظالم دیگری تیری سه شعبه زهر آلود بر سینه مبارکشان زد .تیر آن چنان بر پیکر امام (ع) فرو رفت که ایشان تیر را از پشت بیرون آوردند و خونشان مانند ناودان جاری شد. در این هنگام ضعف بر بدنشان غلبه کرد و ایشان در جای خود بودند و حرکت نمی‌کردند. ظالمان هم از ترس این که قاتل اصلی حسین(ع) باشند، مدّتی طولانی جلو نیامدند تا آن که شمر ملعون بر سپاه خود فریاد زد: «وای بر شما چرا به این مرد مهلت می دهید، مادرهایتان به عزایتان بنشینند، او را بکشید.» در این وقت دشمنان بی رحم از هر سو به آن امام غریب حمله کردند، یکی به شانه چپش ضربت زد، دیگری بر دوشش ضربت زد، سنان ابن انس به پیش آمد و چنان نیزه اش را بر گودی گلوی آن حضرت فرو برد و سپس نیزه را بیرون آورد و بر استخوانهای سینه اش کوبید و تیر بر حلقوم او وارد ساخت، تا که آن حضرت بر روی خاک زمین افتاد و در حالی که یکصد و چند نشانه تیر و نیزه بر پیکرش بود، نقش بر زمین گشت و روح مبارکش به ملکوت اعلی پیوست.

وقایع روز دهم محرم الحرام

پس از شهادت امام حسین علیه السلام

دشمنان اهل بیت پس از شهادت جان سوز امام حسین علیه السلام و یارانش ، دست از جنایات خویش برنداشتند، بلکه در این روز غم آلود جنایت هاى دیگرى مرتکب شدند که شامل غارت خیمه ها،آتش زدن خیمه ها، تاختن اسب بر پیکر شهیدان و ارسال سر مقدس امام حسین علیه السلام به کوفه بود.

روز دهم محرم سال 61 هجری قمری (عاشورا)

در سپیده‌دم روز دهم محرم‌الحرام سال 61 هجرى قمرى امام حسین (ع) یارانش را فراخواند تا نماز صبح را اقامه کنند. همراهان سی و دو سوار و چهل تن پیاده بودند. امام به یاران و اصحابش نگاه کرد. آنها را اندک در عدد و فراوان در ایمان و عقیده یافت هر نفر از آنها برابر با بیست نفری بود که در باطن بزدل و ترسو بودند. امام حسین (ع) سپاه را به سه جبهه تقسیم نمود. سمت راست به رهبری زهیربن قبن، سمت چپ به سرپرستی حبیب بن مظاهر و در قلب سپاه، خود ایشان اهل بیت (ع) و دیگر یاران ایستادند. پرچم را به دست برادرش عباس داد که او بهترین نیزه‌انداز، بی‌باک ترین و نیرومندترین افراد بود .

ایسنا نوشت: منطقه ایلام، عمر بن سعد دستور داد تا لشکرش را که متشکل از سی هزار نفر پیاده و سواره بود، منظم کنند. عبدالله بن زهیر بن سلیم ازدی را بر اهالی مدینه گمارد. عبدالرحمن بن ابی سبره حنفی را بر اهالی مذحج و اسد، قیس بن اشعث را بر اهالی ربیعه، کنده و حر بن یزید ریاحی را در رأس اهالی تمیم و همدان قرار داد. سپس این عده را به دو قسمت تقسیم کرد. قسمت راست که امیر آن عمروبن حجاج زبیدی بود و قسمت چپ که در رأس آن شمر بن ذی‌الجوشن عامری قرار داشت .

آنگاه لشکر را به دو بخش پیاده و سواره تقسیم نمود. فرماندهی پیاده با شبث بن ربعی و سواره با عزره بن قیس احمسی بود و پرچم را به دست غلامش ذوید داد .

از امام زین العابدین (ع) نقل شده است که فرمود: صبح عاشورا، چون سپاه دشمن بر امام حسین (ع) رو آورد، امام دست به دعا برداشت و عرض کرد: بار الها! در هر اندوهی، تکیه‌گاهی و در هر سختی امید منی. در هر حادثه ناگواری که بر من آید، پشت و پناه و ذخیره منی!چه بسا غمی که در آن دل، خوار و دشمن، شاد می شد و من آن را به درگاهت آورده و به تو شکوه کردم، تا از جز تو بریده و تنها به تو رو آورده باشم و تو گشایش دادی و آن را از من راندی. پس تو دارنده هر نعمت و صاحب هر نیکی و مقصد اعلای هر خواسته‌ای .

امام حسین (ع) تصمیم گرفت که برای آخرین بار با عمر بن سعد ملاقات کرده و حجت نهایی را بر او تمام کند تا برای او دیگر عذری نماند. لذا او را فرا خواند و به او چنین فرمود: ای عمر، تو چنین می اندیشی که مرا می کشی و یزید حکومت ری و گرگان را به تو می دهد! به خدا سوگند که از آن سیراب نخواهی شد و این مطلبی است حتمی .

هر چه می خواهی انجام بده که نه در دنیا و نه در آخرت به شادی نخواهی رسی. مانند این است که من سر تو را بر چوبدستی می بینم که کودکان به آن سنگ زده و آن را هدف گرفته‌اند .

امام (ع) همه راههای هدایت و ارشاد به راه راست را به کار برد تا از جنگ جلوگیری کند زیرا که او صاحب دعوت خیر و سلامتی، دعوت به اسلام بود. تنها زمانی که تیر چون باران به سوی سپاه امام روانه شد، در این هنگام امام تصمیم به جنگ گرفت تا آنها به امر خداوند باز گردند .

بعد از شروع جنگ پی در پی اصحاب امام (ع) کشته می شدند و چون یک نفر یا دو نفر از آنان به شهادت می رسید پیدا بود، ولی از لشکر انبوه ابن سعد هر چه کشته می شد، نمودار نبود .

موقع نماز زهیر بن قین و سعید بن عبدالله از شدت تیرها سست شد و بر زمین افتاد و گفت: خدایا سلام مرا به پیامبرت برسان و آنچه از درد و زخم به من رسیده به او بگو که من از یاری ذریه رسول خدا، ثواب تو را خواهانم .

پس روی به امام کرد و گفت: ای پسر رسول خدا آیا راضی شدی؟ امام فرمود: تو قبل از من به بهشت می رسی .

عصر عاشورا، پس از جنگهای بسیاری که امام (ع) داشت، لحظه‌ای برای استراحت ایستاد. در این هنگام سنگی از سوی دشمن آمد و بر پیشانی ایشان نشست که خون از آن جنبش کرد. امام خواست که با جامه، خون از چهره پاک کند که تیری سه شعبه و مسموم بر سینه حضرت نشست. امام صادق (ع) در این باره می فرماید: در پیکر جدم، جای سی و دو زخم نیزه و چهل و چهار ضربت شمشیر دیده شد .

جبه سیاه فامی که بر تن آن حضرت بود بر اثر ضربت شمشیر و نیزه پاره شده بود .

عصر روز عاشورا ابن سعد سر مبارک سید الشهدا را به خولى سپرد تا به عبیداللّه بن زیاد برساند.‏

عمر بن سعد تا روز یازدهم محرم یعنى یک روز پس از شهادت امام حسین (ع) در کربلا ماند. روز یازدهم کشته هاى لشکر کوفه را جمع آورى کردند, بر آنها نماز خواندند و آنها را دفن کردند, ولى پیکر حسین (ع) و یارانش را در صحرا بدون غسل و کفن رها کردند و زنان و خواهران و دختران امام حسین (ع) را با خود به طرف کوفه بردند .

السلام علی‌الحسین و علی علی بن حسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین ….

 



لیست کل یادداشت های این وبلاگ